ع.ش.ق سه کلمه تا عشق
 
 
پنج شنبه 11 ارديبهشت 1393برچسب:, :: 2:53 ::  نويسنده : ice_kiss

 

پسر: ضعیفه!
دلمون برات تنگ شده بود اومدیم زیارتت کنیم!

دختر: توباز گفتی ضعیفه؟
پسر: خب… منزل بگم چطوره؟...
دختر: وااااای… از دست تو!
پسر: باشه… باشه ببخشید ویکتوریا خوبه؟
دختر:اه…اصلاباهات قهرم.
پسر: باشه بابا… توعزیز منی، خوب شد؟… آشتی ؟
دختر:آشتی… راستی گفتی دلت چی شده بود؟
پسر: دلم! آها یه کم می پیچه…! ازدیشب تاحالا.
دختر: … واقعا که!
پسر: خب چیه؟ نمیگم مریضم اصلا… خوبه
دختر: لوووس!
پسر: ای بابا… ضعیفه! این نوبه اگه قهرکنی دیگه نازکش نداری ها!
دختر: بازم گفت این کلمه رو…!
پسر: خب تقصرخودته! میدونی که من اونایی رو که دوست دارم اذیت میکنم…
هی نقطه ضعف میدی دست من!
دختر: من ازدست توچی کارکنم؟
پسر: شکرخدا…! دلم هم پیچ میخوره چون تو تب وتاب ملاقات توبودم…
لیلی قرن بیست ویکم من!

دختر:
چه دل قشنگی داری تو!
چقدر به سادگی دلت حسودیم میشه!
پسر: صفای وجودت خانوم!

دختر:
می دونی! دلم… برای پیاده روی هامون…
برای سرک کشیدن تومغازه های کتاب فروشی ورق زدن کتابها…
برای بوی کاغذ نو…
برای شونه به شونه ات را رفتن و دیدن نگاه حسرت بار بقیه…
آخه هیچ زنی که مردی مثل مرد من نداره

پسر: می دونم… می دونم… دل منم تنگه…
برای دیدن آسمون چشمای تو… برایبستنی شاتوتی هایی که باهم میخوردیم…
برای خونه ای که توی خیال ساخته بودیم ومن مردش بودم….

!دختر: یادته همیشه میگفتی به من میگفتی“خاتون”

پسر: آره… آخه تو منو یاد دخترهای ابرو کمون قجری می انداختی!

دختر:ولی من که بور بودم!
پسر: باشه… فرقی نمی کنه!

دختر: آخ چه روزهایی بودن…
چقدردلم هوای دستای مردونه ات رو کرده…
وقتی توی دستام گره می خوردن مجنون من…

پسر: …

دختر: چت شد چرا چیزی نمیگی

پسر: …

دختر: نگاه کن ببینم! منو نگاه کن…

پسر: …

دختر: الهی من بمیرم… چشات چرا نمناکه… فدای توبشم…

پسر: خدا… نه… (گریه)

دختر: چراگریه میکنی؟

پسر: چرا نکنم… ها؟

دختر: گریه نکن … من دوست ندارم مرد گریه کنه…

جلو این همه آدم… بخند

دیگه… بخند… زودباش…

پسر: وقتی دستاتو کم دارم چطوری بخندم؟
کی اشکامو کنار بزنه که گریه نکنم…

دختر: بخند… و گرنه منم گریه میکنماا

پسر: باشه باشه… تسلیم… گریه نمی کنم… ولی نمی تونم بخندم

دختر: آفرین! حالا بگو برام کادو چی خریدی؟

پسر: توکه میدونی من از این لوس بازی ها خوشم نمیاد… ولی برات یه کادو خوب آوردم

دختر: چی…؟ زودباش بگو آب از لب و لوچه ام آویزون شد …

پسر: …

دختر: دوباره ساکت شدی؟

پسر: برات کادو… (هق هق گریه)… برات یه دسته گل گلایل!…
یه شیشه گلاب… ویه بغض طولانی آوردم…!
تک عروس گورستان!
پنج شنبه ها دیگه بدون تو خیابونها صفایی نداره…
!اینجاکناره خانه ی ابدیت مینشینم و فاتحه میخونم…نه…اشک و فاتحهه…
اشک و فاتحه و دلتنگیامان…
خاتون من! توخیلی وقته که…آرام بخواب , کوچ کرده ی من…
دیگر نگران قرصهای نخورده ام…
لباس اتو نکشیده ام….
و صورت پف کرده از بی خوابیم نباش…!
نگران خیره شدن مردم به اشک های منهم نباش..۰!
بعد از تو دیگر مرد نیستم اگر بخندم…
اما… تـو آرام بخواب…


 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







درباره وبلاگ


دوست گلم به وبلاگ خودت خوش اومدی
آخرین مطالب
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان عشق و آدرس 3-kalametaeshgh.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.








نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 46
بازدید دیروز : 328
بازدید هفته : 616
بازدید ماه : 5252
بازدید کل : 9734
تعداد مطالب : 1812
تعداد نظرات : 208
تعداد آنلاین : 1

<-PollName->

<-PollItems->